و خدا خواست که یک عمر نبیند یعقوب
شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد ؟
دلمو شکستن هیچ نگفتم
به اعتمادم ضربه زدن هیچ نگفتم
غرورمو رو در جمع و خلوت شکستن هیچ نگفتم
عشقم رو به مضحکه گرفتن هیچ نگفتم
نگاهم را نادیده گرفتن هیچ نگفتم
از جمع پاکم کردن هیچ نگفتم
رفتم که دگر هیچ نگوییند
رفتم که هیچ نگویید
می روم که با رفتنم مفتخرتان کنم به نبودنممم
:: موضوعات مرتبط:
ادبیات ,
,
:: بازدید از این مطلب : 798
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0